ربایش زنان سابین داستان تصاحب زنان قبیلۀ سابینها توسط رومیان باستان همسایۀ آنان به دستور رملوس امپراطور روم است: این که چطور پس از امتناع سابینها از وصلت با رومیان، به دستور رملوس به بهانۀ برگزاری جشنی، در میان ضیافت با اشارۀ او رومیان به زنان سابین حمله برده و با ربودن آنان از همسران و پدرانشان آنان را برای ازدواج برمیگزینند. ماجرا بیآنکه در آن خبری از تجاوز جنسی باشد مملو از خشونت، قدرتنمایی مردانه و تصاحب و تملک رومیان در اختیار همسر، بدون اعتنا به خواست و رضایت زن است : ساز و کار اعمال قدرت و عرض اندام سیاسی در این عرصه از طریق اعمال خشونت مردانه و تصاحب جنسی عمل میکند، هرچند واژۀ تجاوزدر روم باستان به معنای تعرض جنسی نیست بلکه برآمده از واژۀ رپتوس به معنای به زور ربودن است که عمدتاً برای تصاحب و ازدواج صورت گرفته است. ربایش زنان سابین تنها یکی از پر اهمیتترین داستانهای مرتبط با مضمون ربایش است که بارها به همراه انبوهی از مضامین اسطورهای و نیمهاسطورهای مشابه در آثار دیگر هنرمندان، به ویژه در دوران رنسانس و پسارنسانس تا دوران باروک و نئوکلاسیک تکرار شده است داستانهایی از جمله: تجاوز به دختران لوسیپوس(۱۶۱۷) پیتر پل روبنس، تجاوز به لوکرشیا(۱۴۹۰) تیسین، تجاوز به پراسپرین(۱۶۲۲)جیانلورنزو برنینی و… نیز به موضوع مشابهی اختصاص دارند. مساله جالب توجه در بازنمایی این تعرضات در آثار هنرمندان که از قضا همگی مرد هستند، مسالۀ دراماتیزه کردن و تبدیل صحنۀ فاجعه به نوعی نمایش تئاتری پرشکوه و زیباشناسانه از «اقتدار مردانه» و از زاویه دیدی مردانه است؛ بازنمایی پرشور و حرارت از فعلی که سوزان براون میلر از آن با عنوان تجاوز «قهرمانانه» یاد میکند که از هنرمندان نمونهواری همچون : تیسین، پوسن، روبنس، داوید و جیامبولونیا و پیکاسو تا هنرمندان حاشیهایتری مثل یوهان هاینریش شونفلد، جان لیچ و نیکولو بمبینی همگی به آن پرداختهاند. حتی اگر سنت پرداختن به روایات اساطیری و مذهبیو سفارش خاندانهای متمول را علت غلبه و رواج تصویرسازی از این داستانها بدانیم نحوۀ بازنمایی داستان در این آثار از زاویه دیدی مردانه صورت پذیرفته است. اکثر این هنرمندان با بازنمایی تاییدآمیز دیدگاههای خشونتبار رومی مرتبط با ربایش، بدون آنکه عمل جنسی را به تصویر بکشند به روایتی مردانه و پرغرور از این فعل می پردازند گویی فتح و تصاحب زنان با این حجم از خشونت همطراز با فتح و تسلط بر دشمنان و پیروزمندانه تلقی شده است و نشانی از همدردی و عطوفت با زنان قربانی در داستان کمتر دیده میشود: این آثار اغلب از دریچۀ تمایلات و غرایز جنسی مردانه به واقعۀ تصاحب به عنوان فعلی پرشور مینگرد نه عملی متجاوزانه که در آن زنان دچار آسیبهای جدی روحی و جسمی میشوند.
ادامۀ مطلب در دوهفته نامۀ تندیس، شمارۀ ۲۹۶، هجدهم فروردین ۱۳۹۴
3 دیدگاه to “فمینیسم و هنر ۷: در مواجهه با اساطیر”
دسامبر 27, 2016
فتحیمطلب خوبی بود اما در یک نقد بیطرفانه باید خدمت شما عرض کنم که اولا” در خلق یک اثر تجسمی آنچه بیش از موضوع اثر اهمیت دارد ویژگی های زیبایی شناسانه اثر تجسمی است و از دیگر سو حتی با حساسیت بر روی موضوع بحث نیز باید به چند نکته اشاره کنم نخست اینکه در تصویر درماندگی زن مسنی که درست در میانه تابلو و در قسمت پائین تصویر قرار دارد و دو کودک بیگناه که در دو طرف همان زن مسن شاهد ربودن مادرانشان بدست سربازان هستند به اندازه کافی میتواند بیانگر ژرفای فاجعه باشد.ضمن اینکه ویژگی تنومندی کاراکترها جزء ذاتی نقاشی سبک باروک بوده و همانطور که می بینید زنانئ هم به همان اندازه نیرومند طراحی شده اند که مردان و موضوع قدرت نمائی مردانه نبوده است .
دسامبر 27, 2016
فتحیمطلب خوبی بود اما در یک نقد بیطرفانه باید خدمت شما عرض کنم که اولا” در خلق یک اثر تجسمی آنچه بیش از موضوع اثر اهمیت دارد ویژگی های زیبایی شناسانه اثر تجسمی است و از دیگر سو حتی با حساسیت بر روی موضوع بحث نیز باید به چند نکته اشاره کنم نخست اینکه در تصویر درماندگی زن مسنی که درست در میانه تابلو و در قسمت پائین تصویر قرار دارد و دو کودک بیگناه که در دو طرف همان زن مسن شاهد ربودن مادرانشان بدست سربازان هستند به اندازه کافی میتواند بیانگر ژرفای فاجعه باشد.ضمن اینکه ویژگی تنومندی کاراکترها جزء ذاتی نقاشی سبک باروک بوده و همانطور که می بینید زنانئ هم به همان اندازه نیرومند طراحی شده اند که مردان و موضوع قدرت نمائی مردانه نبوده است .
سپتامبر 12, 2017
آموزش آشپزیممنون از آموزش هایی که قرار می دهید